فهرست مطالب
- 1 خطاهای شناختی یا خطای ذهنی چیست؟
- 2 خطای شناختی چگونه عمل میکند؟
- 3 خطای شناختی
- 4 هفده خطای شناختی
- 4.1 ۱. ذهنخوانی (Mind reading)
- 4.2 ۲. پیشگویی (Furtune telling )
- 4.3 ۳. فاجعهسازی (Catastrophizing)
- 4.4 ۴. برچسب زدن (Labeling)
- 4.5 ۵. نادیدهانگاری جنبههای مثبت (Discounting positives)
- 4.6 ۶. فیلتر منفی (Negative filter)
- 4.7 ۷. تعمیم افراطی (Overgeneralizing)
- 4.8 ۸. تفکر دو قطبی (Dichotomous thinking)
- 4.9 ۹. بایداندیشی (Should)
- 5 آیا میتوان خطاهای شناختی را کنترل کرد؟
خطاهای شناختی یا خطای ذهنی چیست؟
خطاهای شناختی یا خطای ذهنی اتفاقی که همه روزه با آن مواجه هستیم اما شاید چندان آن را نشناسیم. همه ی ما روزانه در معرض محرکهای بسیاری قرار میگیریم. با افراد زیادی مواجه میشویم. مکالمات متفاوتی داریم و در خصوص تمام اینها در طول روز بارهاوبارها فکر میکنیم. اما آیا واقعاً فکری که ما راجع به رویدادها و پیشامدهای مختلف داریم دقیقاً همان چیزی است که وجود دارد؟در ادامه مقاله با ما همراه باشید تا بررسی کنیم که افکار متفاوت ما نشات گرفته از چیست و چه تاثیری بر روند زندگی ما دارد.
خطای شناختی چگونه عمل میکند؟
ما راجع به اتفاقات گوناگونی که در طول روز پیش میآید فکرهای مختلفی داریم ولی لزوماً فکر ما دقیقا همان چیزی نیست که وجود دارد. افکار ما میتوانند تحتتأثیر تحریفات ذهنی به اسم خطای شناختی قرار بگیرند و در نتیجه از واقعیت دور شوند.
خطاهای شناختی در واقع یکی از بازیهایی هستند که ذهن انسان انجام میدهد و مانع از این میشود که شخص حقایق را به همان شکل که هستند ببیند و درک بکند.
خطای شناختی
شاید شما هم افرادی را میشناسید که از یک اتفاق خیلی کوچک فاجعه میسازند یا اگر شما در برابر آنها اشتباهی بکنید سریعاً آن اشتباه را به کل رفتارهای شما نسبت میدهند و خوبیهایتان را فراموش میکنند. این رفتار دقیقاً همان کاری است که خطای شناختی انجام میدهد.
خطای شناختی (Cognitive bias) یک خطای ناخودآگاه در فرایند تفکر است که موجب میشود فرد تفسیر اشتباهی از جهان پیرامونش داشته باشد. این خطا روی تصمیمها و قضاوتهای فرد تأثیر دارد و باعث میشود که فرد بر مبنای اطلاعات حقیقی تصمیم نگیرد و مسائل را اشتباها قضاوت کند.
خطای شناختی یک واکنش خودکار است که در واقع بهعنوان میانبری برای سریعتر و کارآمدتر تصمیم گرفتن عمل میکند. اما به این دلیل که ناشی از موارد مختلفی مثل احساسات، فشارهای اجتماعی، انگیزههای شخصی و … به وجود میآید لزوماً به نتایج صحیح و کارآمدی ختم نمیشود.
هفده خطای شناختی
۱. ذهنخوانی (Mind reading)
فرد بدون استدلال و دلایل کافی میاندیشد که از افکار دیگران اطلاع دارد. او بدون این که واکنشی از بقیه دریافت کند رفتارهای عادی آنها را تحلیل و تفسیر میکند. برای مثال:
«شخص با خود میگوید: چون فلانی مرا نگاه نکرد حتما از من ناراحت و شاکی است.»
۲. پیشگویی (Furtune telling )
شخص نسبت به آینده و اتفاقات پیشبینی ذهنی منفی دارد. برای مثال:
«فرد با خود فکر میکند: حتما در جلسه فردا مدیرم حرف مرا قبول نمیکند.»
۳. فاجعهسازی (Catastrophizing)
در این حالت فرد تمام حوادث آیندهی نزدیک و دور را افتضاح و غیرقابل تحمل میانگارد. مثال:
«شخص در افکار خود میانگارد: اگر آزمونم را خراب کنم آبرویم میرود.»
۴. برچسب زدن (Labeling)
در خطای ذهنی لیبلینگ فرد صفات کلی و منفی به خود و دیگران نسبت میدهد.
مثلا در الفاظ خود از جملاتی مانند: ما کلا بدبختیم، ما تباه شدیم، ما شانس نداریم یا امثالهم استفاده میکند.
۵. نادیدهانگاری جنبههای مثبت (Discounting positives)
در این خطای شناختی فرد موفقیتها و نکات مثبت را کوچک و خوار میشمارد و به عبارتی نمیتواند نیمهی پر لیوان را ببیند.
او در مواجه به اتفاقات خوب و مثبت از اصطلاحاتی همچون: این را که همه میتوانند انجام دهند، این که هنر نیست، خیلیها از این بیشترش را توانستهاند و… استفاده میکند.
۶. فیلتر منفی (Negative filter)
هنگامی که فرد در وضعیتی قرار دارد که فقط جنبههای منفی چیزی را میبیند اصطلاحا میگوییم فرد به خطای شناختی فیلتر منفی دچار شده است. به طور مثال فرد در شرایط عادی تصور میکند که به اندازهی کافی به او توجه نشده است.
۷. تعمیم افراطی (Overgeneralizing)
در این وضعیت تعمیم دادن یک اتفاق و حادثهی بد به همیشه و استنباط همیشگی اتفاق میافتد. برای مثال فرد فکر میکند که یک اتفاق بد همیشه برای او رخ میدهد.
۸. تفکر دو قطبی (Dichotomous thinking)
فرد در وضعیت تفکر دوقطبی در خصوص مسائل دید «همه» یا «هیچ» را دارد. این تفکر میتواند در خصوص تمامی اتفاقات و انسانهای پیرامون وی صدق کند.
برای مثال تصور فرد این است که: همهی زندگیام تباه شده است یا هیچ موفقیتی در زندگی کسب نکردم.
۹. بایداندیشی (Should)
اتفاقات، رخدادها و حوادث را آنطور که هستند ارزیابی و ارزشگذاری نکردن به معنی خطای شناختی بایداندیشی است. دید و تفسیرها را بیشتر بر اساس آنچه باید میبود یا آنچه باید باشد ارزیابی کردن. فرد تصور میکند باید جور خاصی باشد یا باید مدل خاصی لباس بگوشد یا رفتار کند.
آیا میتوان خطاهای شناختی را کنترل کرد؟
همه افراد در برخی شرایط ممکن است دچار خطای شناختی شوند. اما زمانی که خطاهای شناختی روش فکری غالب ما شوند و روی تمامی تفسیرهای ما از جهان اطرافمان تأثیر بگذارند میتوانند آسیبهای روانی جدی به ما وارد کنند و زمینه ابتلا به اختلالات جدی مانند افسردگی را ایجاد کنند. در این شرایط نیاز است که جهت درمان خطاهای شناختی از طریق روانشناس ماهر اقدام کنیم و تحت درمان قرار بگیریم.
درمان خطاهای شناختی برای خود فرد کار آسانی نیست چراکه این خطاها بهصورت فرایندهایی خودکار و ناهشیار عمل میکنند. به همین خاطر توصیه میشود برای درمان این خطاها از متخصصین و مشاوره روانشناسی مجرب و حرفهای کمک بگیرید. کلینیک روانشناسی دوستکام با داشتن متخصصین مجرب آماده کمک به عزیزانی است که با این خطاها دست و پنجه نرم میکنند و نیاز به کمک حرفهای و تخصصی دارند.